English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6103 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
advowee U کسیکه حق دارد اشخاصی رابرای تصدی مقامات وقفی کلیسامعرفی کند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
provisor U کسیکه از طرف پاپ برای گرفتن درامد کلیسامعرفی میشد
talent scouts U کسیکه اشخاص لایق وذیفن رابرای کار مخصوصی کشف واستخدام کند
talent scout U کسیکه اشخاص لایق وذیفن رابرای کار مخصوصی کشف واستخدام کند
liveryman U کسیکه لباس نوکری بر تن دارد
gigman U کسیکه درشکه تک اسبه دارد
color bearer U کسیکه پرچم را درجایگاه نگه می دارد
weisenheimer U کسیکه معلومات سطحی در همه چیز دارد
bookworms U کسیکه علاقه مفرطی به مطالعه کتب دارد
laboratorian U کسیکه در ازمایشگاه یاکارخانه شیمیائی تخصص دارد
wisenheimer U کسیکه معلومات سطحی درهمه چیز دارد
shoo in U کسیکه احتمال زیاد دارد برنده شود
abstainer U پرهیزگار کسیکه از استعمال مسکرات پرهیز دارد
towhead U کسیکه موهای مایل به سفیدیا خاکستری دارد
green thumbed U کسیکه در پرورش گیاهان شانس و استعدادخوبی دارد
dipsomaniac U کسیکه میل مفرط بنوشابههای الکلی دارد
bookworm U کسیکه علاقه مفرطی به مطالعه کتب دارد
hereditarian U کسیکه عقیده بتوارث تمایلات طبیعی وروحی دارد
natural philosopher U فیزیک خوان کسیکه که عقیده به اصالت طبیعت دارد
advantaged U کسیکه در شرایط بهتری از لحاظ اجتماعی و یا مادی قرار دارد
monophysite U کسیکه عقیده دارد باینکه مسیح دارای یک ذات است و بس
negationist U کسیکه عادت دارد همه چیز راانکار یا تکذیب کند
usufructuary U کسیکه از عین ونماات ملک دیگری حق دارد استفاده کند
interlopers U کسیکه در کار دیگران مداخله میکندوایشان را ازسودبردن بازمی دارد
interloper U کسیکه در کار دیگران مداخله میکندوایشان را ازسودبردن بازمی دارد
nympholept U کسیکه جنوی یافتن کمال مطلوب یا پی کردن چیز غیرقابل دسترسی را دارد
appropriative U وقفی
dedicatory U وقفی
consecratory U وقفی
metaphrast U کسیکه در تبدیل عبارات ادبی یادرتبدیل نظم به نثریانثربه نظم دست دارد
endowed property U مال وقفی
who came? U چه اشخاصی امدند
who U چه شخصی چه اشخاصی
who are your reference? U چه اشخاصی را دارید که شمارا معرفی کنند
mediaevalist U کسیکه هواخواه رسوم وعقایدقرنهای میانه است کسیکه اشنابتاریخ قرنهای
interfaith U شامل اشخاصی دارای عقاید وادیان مختلف
anti federalist U اشخاصی که درسال 88-7871 مخالف اساس حکومت امریکا بودند
to r.someone as a U کسی رابرای سمتی پیشنهادکردن
competent authorities U مقامات صالحه
The competent authorities. U مقامات صلاحیتد ار
monetary authorities U مقامات پولی
competent authorities U مقامات صلاحیتدار
officials U مقامات رسمی
to i. anyone to a benefice U درامد کلیسایی رابرای کسی برقرارکردن
jury U مقامات رسمی نافر
competent judicial authorities U مقامات صالحه قانونی
juries U مقامات رسمی نافر
The health authorities . U مقامات اداره بهداشت
competant judicial authority U مقامات صلاحیت دار قضائی
scalar U متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
stripper U کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
strippers U کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
Do you move in high circles ? U آیا مقامات عالی رامی شناسید ؟
to heave a ship down U کشتی رابرای پاک کردن بیک سوکشیدن یایک برکردن
heuristic reason U دلیلی که بوسیله ان کسی چیزی رابرای خودثابت کندیاپیش خودبفهمد
pratique U اجازه مقامات بندری جهت ورود کشتی
finishing school U اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
finishing schools U اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
inning U تصدی
tenure U حق تصدی
incumbency U تصدی
tenure U تصدی
undertaking U تصدی
charges U تصدی
take over in charge U تصدی
tenure of office U تصدی
commissions U تصدی
commissioning U تصدی
commission U تصدی
venture U تصدی
charge U تصدی
ventured U تصدی
venturing U تصدی
ventures U تصدی
scarpbook U عملکردی که متن و تصاویر رابرای استفاده مکرر درمستندات ذخیره میکندمجموعه مرقع
armed peace U حالتی که دولتهابدون درگیری نظامی خود رابرای جنگ احتمالی اماده می کنند
period of office U دوره تصدی
termtime U دوره تصدی
during his incumbency U دردوره تصدی او
during his tenure of office U درمدت تصدی او
innings U دوره تصدی
non serverign acts U اعمال تصدی دولت
ferriage U تصدی کشتی گذاره
erastianism U سیستم فکری که وجود هرنوع منشاء الهی و اسمانی رابرای سلطنت و کلیسا نفی میکند
confidential U است نه اعمال تصدی موجودباشد
curatorship U تصدی کتابخانه وموزه ومانندان
exofficio U از لحاظ تصدی مقام و غیره
multidrop line U پیکربندی سیستم مخابراتی که یک کانال یا خط منفرد رابرای سرویس دادن به ترمینالها بکار می برد خطی با چند افت
advowson U حق تعیین مقام برای تصدی اموروقفی کلیسا
captain a protest U افهار نامه صادره از طرف مقامات بندر در مورد شرح کالای خسارت دیده یا تخلیه نشده
photo offset U چاپ افستی که فیلم عکاسی رابرای چاپ بکار برد
general grant U کمک دولت مرکزی به مقامات محلی به عنوان مثال کمک به اموزش و پرورش استان
certificate of damage U تصدیق خسارت وارده بر کالای خسارت دیده یا تخلیه نشده که از طرف مقامات بندرصادر میشود
totaliarian state U دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
. The car is gathering momentum. U اتوموبیل دارد دور بر می دارد
Walls have ears <idiom> U دیوار موش دارد و موش گوش دارد [اصطلاح]
labor theory of value U براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
zero insertion force socket [قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
enclave economices U اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
walls here ears U دیوار موش دارد موش گوش دارد
one who U کسیکه
whom U کسیکه
blessed is he who U کسیکه
dragman U کسیکه
gospeller U کسیکه
whomso U بهر کسیکه
stalker U کسیکه میخرامد
constructionist U کسیکه قانون
minimalist U کسیکه خرسنداست
introspectionist U کسیکه معتقد به
long shot U کسیکه درمسابقات
figurant U کسیکه باجمع میرقصد
scaler U کسیکه مقیاس بکارمیبرد
benedick U کسیکه پس از مدتهاتجرد زن اختیارمیکند
pall bearer U کسیکه در همراهی با جنازه
obstructionist U کسیکه برای جلوگیری
euphuist U کسیکه باتصنع چیزیراانشامیکند
tugger U کسیکه کوشش وتقلامیکند
wonder worker U کسیکه معجزه میکند
rumormonger U کسیکه شایعه میسازد
misogynist U کسیکه از زن بیزار است
jogger U کسیکه اهسته می دود
joggers U کسیکه اهسته می دود
snorter U کسیکه خرناس میکشد
nob U کسیکه از طبقات بالاباشد
nobs U کسیکه از طبقات بالاباشد
heliophobe U کسیکه ازافتاب بیزاراست
misogynists U کسیکه از زن بیزار است
watcher U کسیکه پاسداری و نظارت میکند
pranksters U کسیکه شوخی زننده کند
contrapuntist U کسیکه درجفت کردن اوازهااستاداست
watchers U کسیکه پاسداری و نظارت میکند
prankster U کسیکه شوخی زننده کند
scapegoats U کسیکه قربانی دیگران شود
lobbyists U کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
malaprop U کسیکه واژه ها را اشتباه بکارمیبرد
sitter U کسیکه در برابر پیکرنگار می نشیند
autodidact U کسیکه پیش خود میاموزد
revenant U کسیکه که ازغربت یاتبعیدبرگشته است
sitters U کسیکه در برابر پیکرنگار می نشیند
deadhead U کسیکه بدون بلیط سوار
sandbagger U کسیکه کیسه شن بکار برد
somnambulistic U کسیکه درخواب راه میرود
soliloquizer U کسیکه باخود حرف میزند
browser U کسیکه جسته وگریخته میخواند
speller U کسیکه لغت را هجی میکند
night walker U کسیکه در خواب راه میرود
negroid U کسیکه خون سیاهان در او باشد
ghost writer U کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost-writer U کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
cessionary U کسیکه چیزی باوواگذارشده باشد
nightwalker U کسیکه شب در خواب راه میرود
ghost-writers U کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
chain smoker U کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
chain-smoker U کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
non entity U کسیکه بودونابوداو یکی است
songwriter U کسیکه شعراهنگهای معروف را میسراید
chain-smokers U کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
soliloquist U کسیکه باخود حرف میزند
symposiarch U کسیکه جلسهای را اداره میکند
paralogist U کسیکه قیاس نادرست میسازد
hylicist U کسیکه معتقد به مادیات است
pseudologer U کسیکه مرتبا دروغ میگوید
fillbelly U کسیکه درکاری حریص باشد
personator U کسیکه خودرابنام دیگری قلمدادمیکند
pseudologist U کسیکه مرتبا دروغ میگوید
faunist U کسیکه مطالعه درجانوران یک کشورمیکند
first nighter U کسیکه درنخستین شب هرنمایش بتماشامیرود
purse bearer U کسیکه کیف مهربزرگ را میبرد
paperhanger U کسیکه کاغذ دیواری می چسباند
proselyte U کسیکه تازه بدینی واردشود
processionist U کسیکه با دستهای راه میافتد
waxer U کسیکه موم مالی میکند
fruitarian U کسیکه با میوه زندگی میکند .
inductee U کسیکه وارد خدمت شده
sweaters U کسیکه عرق میکند پلوور
fruiter U کسیکه درخت میوه میکارد
weaner U کسیکه بچه را از شیر میگیرد
presentee U کسیکه چیزی باوعرضه شده
paradoxist U کسیکه سخنهای متناقض میگوید
sweater U کسیکه عرق میکند پلوور
ortorian U کسیکه شرکت در خواندن بنماید
lobbyist U کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
libertines U کسیکه پابند مذهب نیست
elephantiac U کسیکه دچاربیلپای یاجذام است
libertine U کسیکه پابند مذهب نیست
gunfighter U کسیکه با اسلحه گرم میجنگد
falconer U کسیکه با شاهین شکار میکند
light sleeper U کسیکه خوابش سبک است
griper U کسیکه مرتب شکایت میکند
falconers U کسیکه با شاهین شکار میکند
winegrower U کشتگر انگور کسیکه انگورمیکارد
depositor U کسیکه پول در بانک میگذارد
stargazer U کسیکه به ستاره ها خیره شده
embracer U کسیکه دردادگاه اعمال نفوذمیکند
pledger U کسیکه بسلامتی کسی مینوشد
demonist U کسیکه معتقدبهستی دیووتوانایی اوست
gossiper U کسیکه شایعات بی اساس میدهد
symposiast U کسیکه در بزم شرکت میکند
lobbyer U کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
air controlman U کسیکه حرکت هواپیما را کنترل میکند
Recent search history Forum search
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1معنی field housing در محصولات صنعتی چیست؟
1incentive
1چیزی که عوض داره گله نداره
1popsicle
1time is prceious it has great
1construed
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com